✿ پـنجـــــره ای رو بـــه خــــــدا ✿

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست پرستش راه تسکینه ؛ پرستیدن تجارت نیست

تـــا خــــدا هـــیچ فـــاصلـــه نــــیستـــ

یَومَ لا یَنفَعُ مَالُ وَلا بَنُونَ اِلا مَن اَتَی اللهُ بِقَلبٍ سَلیِم  ( الشعراء /88-89 )

روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد

مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد

 

خدای من تنها دریایی ست که وسعتش را هیچ دبیر جغرافیایی، تخمین نمی زند ...

خدای من، تنها اقیانوسی ست که وقتی غرقش شوی، ترا پـــس نـــمی زند ...

خدای من تنها دلیلی ست که حجم تنهایی یک دم سکوت را بی مقدمه " تکمیل " میکند

خدای من همان تکیه گاه محکمی ست که با او هم نباشی، رهایت نمی کند ...

خدای من، تنها غریبی ست که همه او را می شناسند ...

تنها هم بازی که در دورِ هزار دست شطرنج با او، مات نمی شوی

خدای من تنها دوستی ست که هر چند فقط در مشکلات با او روراست باشی، اما

او خریدار اشک های شوقت هم میشود ...

" بعضی از آدما با اینکه خدا رو میشناسن با اینکه دوستش دارن اما ...

همیشه خدا رو ناراحت میکنن ... میدونن راه کج هیچ وقت به منزل نمیرسه ولی

باز گناه میکنن " یکی نیست بهشون بگه:

بـــــا کــــافران چـــه کــــــارتـــــ گــــر بُـتـــــ نــــمی پــــرســــتی

 

[ دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, ] [ 10:13 ] [ محیا ] [ ]

ســـاده ي ســـاده

خـــــداي مــــهربانـــم

غرق در بي نهايتت شدم ...

دريــــايي در كار نبود ...

فـــقط مـــن بــــودم و تـــو بــــودي و دو سه واحد اشكــــ

كاش قبله نمايم، بي عقربه بود !

آنگاه در راستاي قلبم سجده مي كردم ...

آخر مي داني؟

ساز ناكوكم، جز با صداي تو، كوك نمي شود

بگذار باران ببارد !

موسيقي لحظه ها، با نواي تو قشنگ تر مي شود

 

 

[ پنج شنبه 26 دی 1392برچسب:, ] [ 10:55 ] [ محیا ] [ ]

تنـــــها تــــرین تــــــنهـــــا خــــــداستــــــ

عــــشق یـعنـی مانند هیچ کسی بودن !

عــــشق یعنـی حجم سنگین یک دم بودن ! برای پُر کردن تنهایی ...

عــــشق یعنـی پرواز در قفس، با در های بسته ! برای ایستادن ...

عــــشق یعنـی تـــنهــــا بودن، بـــرای هم دردی با تنهایی !

ساده می گویم: عشق یعنی همان آشنای غریب ... 

خــــــدایا !

من و خودم، همچون دو خط موازی شده ایم !

شکسته هایی که عمود می روند ...

گـاه دلم چه تنگ میشود برای عبور از گسلی که رخ دادِ دست من بوده !

نه حــــوادثــــ !!

 

 

 

[ یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, ] [ 11:35 ] [ محیا ] [ ]

گـــــناه دل را می مـــــیرانــــد (حضرت محمد(ص))

صــــد بـــار اگــــر تـــــوبــــــه شــــکستـــــی بــــازآی

حیاط خلوت دلت را آب و جارو کن تا بی غبار به شب نشینی خدا بروی...

و توبه دری از دروازه های الطاف الهی ست...

کافیست پــــیــــاده به مقصد برسی.

 

بگو به بندگانم: ای آن کسانی که اسراف نمودید در ارتکاب گناهان، مایوس و ناامید

نشوید از رحمت من، البته که خداوند گناهان شما را تماما می آمرزد « سوره زمر/53 »

 

 

یادم باشد، در شمعدان دلم، نور امیدت، روشن ترین روشنا ست...

پس خیالم راحت باشد... خدایا! راهم به سمت توست... گم نمی شوم!

 

ادامه ی مطلب را همراه من باشید " بسم الله "


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:, ] [ 14:43 ] [ محیا ] [ ]

آیــا خـــدا بـــرای بــــنده اش کـــافی نـــیستــــ ؟

و درد ، زمانیـــست کــه کهنــه رفیـــقت را تنهـــا بگــذاری و دنـبال درمــان بـگردی !

دلم پُر است از دست خودم !

به اندازه ی تمام روز های نبودنم ...

غرق خواهش میگویم: خدایـــا !

دلم بغضی میخواهد که دائم بشکند !

و حصیری کوچک برای نشستن !

و یک پیاله ی خالی!

برای سفارش جوهر بی رنگی که روی دلم بنویسم:

ناجی من ! این بار هم سکوتت پر از حرف بود...

و نویسه هایم، پُر از خالی !

 

 

 

 

 

[ شنبه 14 دی 1392برچسب:, ] [ 11:30 ] [ محیا ] [ ]

خـــــدا را از یـــادتـــــــ نــــــــبر

خداوند می فرماید: بنـــده ام را دوستـــــ دارم و یکـــــ دم از او غافل نــــمی شوم

حتی اگـــر او لحظــــه ای بیـــاد من نباشد...

خیره در نگاه تو ماندم شاید به دلم مجال فرود دهی ...

و من در مهربانی امن تو سقوط کنم ...

دلم بغضی میخواهد که پر از حس درهم فــراموشـی باشد...

منهــای دنیـــا ! 

لا تُقنِتوا مِن رَحمَه اَلله " از رحمت خدا نا امید مشو "

دلم بالی میخواهد به بلندی آسمان ...

و به کوتاهی راه رسیدن به تو ...

دلم قلبی میخواهد به وسعت حریم امن کبریایت...

که خدا - خدا گفتنم را فقط تو خریدار باشی

و من در رواق همین گوشه، بنشینم و آرامم تو باشی...

"به قول معروف که میگن: خدایا! تو همان مشترک مورد نظری که همیشه در دسترسی."

< از دل نوشتم... امیدوارم به دل بنشیند >

 

[ سه شنبه 10 دی 1392برچسب:, ] [ 14:2 ] [ محیا ] [ ]

دســـــت بــــــه دامــــــانِ خــــــــدا بــــــاش

روی پرده ی کعبه این آیه حک شده: نَبِئ عِــــــــــــبادِی انِیانَا الغَفُــــــورُ الرّحِـــــــیمُ

< بـندگانم را آگاه کن که من بخـــشنـــده ی مــــــــهربـــــانم >

در طواف قبله ام، هزار بار گفتی: مـــــــن ســــکوت میکنم... هـــر چه می خواهی بگو...

و سکوت کردی... و این... منم... یک بنده ی پُر حرفـــــــ...

غزلِ شروع صحبتم که باز شود، قصیده ای میشود بی وزن !

تکمیل قافیه هایش تویی...

مصراع هایم بی پایانند و پایان بیت هایم، تویی...

جملاتم ناقص اند... مرهم انشایم، تویی...

خــــــدایــــــا! صادقانه... کودکانه... عالمانه... فقیرانه بگویم:

دوســـتت دارمــــــ

 

[ شنبه 7 دی 1392برچسب:, ] [ 10:30 ] [ محیا ] [ ]