کــــــــوتــاه
حرف از دریـــا شد ...
ماهی به آب بده ...
میترسم تا زمستان بعد، از گوشه ی چشمانم موج بزند ...
اینبار... بدون هیچ قانونی ...
باران می بارد...
چه افطاری ..!
نظرات شما عزیزان:
میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی
میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی
میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی
همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم
” خدایا ” دوستت دارم
ببخشید دیر بهت سرزدم
منم اپم
بازم بیا پیشم
منتظرت هستم
پاسخ: سلام داداش، اشکالی نداره، چشم اومدم
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)

پاسخ: چشم

یک روز کسی را دوست می داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی
او رفته است
و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟
این رسم زندگی است...
وقت که بزرگ شدم از یاد ببرم...
ممنونم از حضورت
.gif)

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
بدبخت ها را مستند میکنند،
خوشبختـی را سـریـال
و از جدایـی ها فیلـم سینـمایــی مــی ســازند !
.gif)
پاسخ: واااای چقد قشنگ بووووووود
.gif)

اگر مايل هستيد
براي شادي روح بانوي بزرگ اسلام حضرت خديجه
سوره ي يس بخونيد
پاسخ: چشم حتما :)

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
دلم برات شده بود " . "
خوب شد که اومدی محیا جونم
.gif)
.gif)
پاسخ: قربونت برم سحر عزیزم

راز ماندن در چیست؟ گفت : در رفتن من
کوه پرسید و من؟ گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من ؟
خنده ای کرد و گفت : در غزلخوانی تو
آه از آن ابادی که در آن کوه رود
رود ، مرداب شود ، و در آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد
و نخواند دیگر
من و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز
در خواندن من ، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست
بدان !
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نيامدي
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام...
دوباره صبح، ظهر، غروب شد نيامدي
اللهم عجل لوليک الفرج.
.gif)
پاسخ: اللهم عجل لولیک...

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن , حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده , که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ: خیلی عالی بود ممنونم
چه انتهای سطر...
دلتنگ نقطه چین توام
باران...
عالی بود محیا جان!
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ: ممنونم گل من

مانده پشت همه ی پنجره ها
راهی اندازه یک جمعه فقط
مانده تا زمزمه ی پنجره ها
تا نیایی دل بی طاقت من
به خودش رنگ عدم می گیرد
پا به پای همه ی منتظران
عصر آدینه دلم می گیرد...
****************
سلام..طاعات و عباداتتون قول درگاه حق..
پاسخ: طاعات و عبادات شما هم قبول باشه ممنون از حضورتون
.gif)
خوش به حالتون اینجا خبری از بارون نیست
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ: اینجا بارون زیاد میاد... مرسی که اومدی گلم

توی شیرینی ، تو اول ، قند دوم می شود
مزه سوهان اعلا پیش تو گم می شود
بین قطاب و گز و نقل محلی ساده است
حدس اینکه طعم لب های تو چندم می شود
روزها رد میشود، چشمت شرابی کهنهتر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُم میشود
هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم میشود
چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پرگُلِ قمصر تجسم میشود
ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!
دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت
شورِ شور، اصلا دو تا دریاچهی قم میشود
وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستیِ ایمان مردم میشود
وسوسه یعنی تو ! شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود...
" جواد منفرد "
هنوزم بارون میاد اونجا؟؟
پاسخ: آره مهتاب جون، مرسی بابت این شعر گلم

رشت، آبستن یک گریه ی طو لانی بود
راه می رفتم و هی خون جگر میخوردم
در سرم فکر و خیالی که نمیدانی بود
لشکر چادر تو خانه خرابی ها کرد
چادرت چشمه ای از دوره ی ساسانی بود
آه در یاب مرا دلبر بارانی من
ای که معماری ابروی تو گیلانی بود
توبه ها کردم و افسوس نمیدانستم
آخرین مرحله ی کفر، مسلمانی بود
همه ی مصر به دنبال زلیخا بودند
حیف، دیوانه ی یک برده ی کنعانی بود
پاسخ: " گیلان " :)) داره بارون میاد عزیزم